۲۷اردیبهشت
دکتر حسن منصور

به یارانه
چرا محتاج شده‌ایم؟
عارضه‌ها و علت‌ها

بار دیگر پرده دودی از عارضه‌ها پائین آمده و علت‌های بنیادی را از دیده پنهان کرده است. مردم سراسیمه تا نیمه‌های شب جلوی نانوائی صف می‌کشند و سخن از «کوپنی شدن» دوباره کالاهای اساسی در میان است. رهبر، رئیس‌جمهور، معاون اول دولت، وزیر کشور، وزیر اقتصاد، وزیر جهاد کشاورزی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر دادگستری نطق می‌کنند و از «چشاندن عدالت به مردم» داد سخن می‌دهند. می‌گویند «کارشناسان» اجماع دارند بر اینکه اقتصاد کشور به یک «جراحی» نیازمند است و دولت حاذق به انجام آن کمربسته است. در اجرای این «جراحی» ناگزیر، یارانه‌های نقدی قانون «هدفمندی» احمدی‌نژاد و یارانه «بنزین» روحانی حذف می‌شوند و یارانه ماهانه ۴۰۰ هزارتومانی برای هر نفر سه دهک فقیرتر جمعیت کشور و ماهانه ۳۰۰ هزارتومانی برای شش دهک میانه جمعیت به مدت دو ماه پرداخت می‌شود و دهک دهم یارانه نمی‌گیرد. در این دو ماه، «زیرساخت‌های فنی» کالا -برگ (کوپن) آماده می‌شود و آنگاه، پرداخت یارانه قطع می‌شود و کالاهای اساسی با کوپن توزیع می‌شود.

وزیر کشور می‌گوید تنها چهار قلم کالا شامل تخم‌مرغ، مرغ، لبنیات و روغن گران می‌شوند و دیگر کالاها برای گران شدن مجوز ندارند! یعنی رابطه‌ای که در جدول «داده‌ها و ستانده‌ها» در میان همه گروه‌های کالاها و خدمات اقتصاد ملی موجود است به اراده دولت حاذق قطع می‌شود و باقی کالاها از ارزان‌تر شدن پول ملی تأثیر نمی‌پذیرند! وزارت جهاد کشاورزی، قیمت مرغ را کیلوئی ۶۴ هزار تومان، شیر خام را ۱۲.۷ هزار تومان، شیر پاستوریزه را ۱۹ هزار تومان، ماست ۲.۵ را ۶۰-۶۸ هزار تومان، پنیر ۴۰۰ گرمی را ۴۰ هزار تومان (یعنی مثقالی ۵۰۰ تومان)، تخم‌مرغ را شانه‌ای ۹۶.۸ هزار تومان، روغن را کیلوئی ۶۹.۸ هزار تومان و ماکارونی ۷۰۰ گرمی را ۲۴ هزار تومان اعلام می‌کند و آنگاه در برابر گزارش‌های میدانی از قیمت‌های بسیار بالاتر، استانداران، فرمانداران و مأموران ستاد تنظیم بازار را گسیل می‌کند برای «نظارت» بر نانوا و عطار و بقال و صاحبان دکه‌ها تا خطاکاران را تأدیب و تعزیر کنند. آنگاه با این بلوائی که خود پدید آورده‌اند به ملت پیام می‌دهند که «دولت انقلابی» دل‌نگران معیشت مردم است.

این‌همه، صورت‌مسئله و نمایشی است که به صحنه آمده و حواس مردم را ازآنچه در عالم واقع رخ می‌دهد پرت کرده و بسیارانی از تحلیل گران را نیز دنبال «نخود سیاه» فرستاده است: اینان به‌راستی می‌گویند جنگ روسیه با اوکراین صادرات گندم و روغن را مختل کرده و خشک‌سالی در برخی نواحی و گرمای بیش‌ازحد هوا (مثلاً در هند) مقدار برداشت گندم را کاهش داده است؛ به‌راستی می‌گویند افزایش قیمت این کالاها در کشورهای همسایه و ارزان ماندن آن‌ها در ایران -همانند حامل‌های انرژی-انگیزه قاچاق آن‌ها را فراهم می‌آورد و تنها راه جلوگیری از قاچاق همانا هم-سطح کردن قیمت‌های داخلی با کشورهای همسایه است؛ به‌راستی می‌گویند تورم پدیده جهانی است و حتی در امریکا و اروپا و ژاپن هم نگرانی‌هایی برانگیخته است ولی نمی‌گویند مسئله ایران با هیچ کشور دیگری از یک جنس نیست.

همه این سخنان از «توصیف عارضه‌ها» فراتر نمی‌روند و به تبیین علت‌ها نمی‌رسند و ازاین‌رو به عرصه علم راهی ندارند و بدان می‌مانند که کسی عوارض بیماری همچون تب و سرگیجه و دل‌درد را وصف کرده و با برشمردن آن‌ها خود را پزشک بشناساند.

 

پدیده (فنومن) و ذات (اسانس).

آنچه از عالم واقع حس می‌شود پدیده است و از ذات برمی‌خیزد ولی رابطه پدیده و ذات نه مستقیم است و نه ساده؛ اگر چنین می‌بود همگان دانشمند می‌بودند. کشف رابطه پدیده با ذات کار علم است که کاری است روشمند، متدرج و پیوسته. آدمی قرن‌ها با دیدن اینکه خورشید «از مشرق طلوع و در مغرب غروب می‌کند» باور کرده بود که خورشید به دور زمین می‌چرخد و در این باور خود آن‌چنان استوار بود که جوردانو برونو را به خاطر باور نکردن آن زنده در آتش سوزاند و گالیله سالخورده را واداشت از خطای شیطانی خود که زمین را در گردش به دور خورشید دانسته بود، توبه کرده و تا باقی عمر هر هفته یک‌بار در برابر حضرت جلات مآب، کاردینال بلارمین زانوزده و هفت «ذکر انابت» را با صدای بلند تکرار کند و از پدران کلیسا طلب آمرزش نماید. تاریخ علم از این نمونه‌ها انباشته است.

آنچه با یک نگاه دیده می‌شود این است بیش از نیمی از مردم کشور دچار فقر غذا، فقر مسکن، فقر بهداشت و فقر آموزش و انواع محرومیت‌های دیگرند؛ غالب جوانان کشور بیکارند و بیکاری درس‌خوانده‌ها سر به پنجاه‌درصد می‌زند؛ تن-فروشی، اعتیاد و خودکشی افزایش بی‌سابقه یافته است؛ قیمت‌های درون کشور نه‌تنها از قیمت‌های کشور همسایه ترکیه بلکه حتی از قیمت‌های کشورهای اروپا و امریکا فراتر می‌روند؛ حداقل حقوق ماهانه یک کارگر و کارمند کشورمان با درآمد دو روز یک کارگر ساده اروپائی برابری می‌کند؛ و اینکه درآمد سرانه هر ایرانی در ده سال گذشته، یک‌سوم کاهش پیداکرده است. این‌ها عوارضی هستند که پشت آن‌ها قوانین استوار اقتصاد کلان (ماکرو) عمل می‌کنند.

دولتی که از حس کردن عارضه‌ها حرکت می‌کند و از علت‌یابی ناتوان است، در باب محسوسات خود احکامی دارد. یکی از احکام او این است که با یارانه پردازی می‌توان «عدالت را به ملت چشانید»: امروزه در پایتخت، خط فقر برای خانوار از ۱۱ میلیون تومان فراتر رفته است. این یارانه حتی از پر کردن شکاف پنج میلیون تومانی میان درآمد کارگران شاغل و خط فقر ناتوان است. حال ببینیم که تورم اگر در حد کنونی باقی بماند، خط معیشت در پایان سال دست‌کم به ۱۷ میلیون تومان می‌رسد؛ به دیگر سخن ۶ میلیون تومان دیگر افزایش می‌یابد. یارانه جدید قرار است پس از دو ماه جای خود را به کوپن بسپارد یعنی جیره‌بندی فیزیکی برای کالاهای اساسی برقرار شود و اگر شخصی بیش‌ازحد جیره تعیین‌شده از آن کالاها طلب کند باید به قیمت «آزاد» خرید کند. فهم این نکته نیاز به تخصص ندارد که در مدت دو ماه، یارانه دریافتی صرف مصارفی می‌شود که خانوار نیاز مبرم به آن حس می‌کند ولی با توقف این یارانه و دایر شدن کوپن، این قدرت خرید ناپدید می‌شود و خانوار مجبور است کوپن را تنها صرف جیره تعیین‌شده کالاهای اساسی بکند. نکته دیگر اینکه دولت کوپن را برای چند قلم کالای معین صادر می‌کند ولی افزایش قیمت در همه گروه‌های کالایی و خدمات بروز می‌کند و مصرف‌کننده در برابر آن‌ها کاملاً بی‌دفاع رها می‌شود؛ بنابراین، «تدبیری» که دولتیان اندیشیده‌اند بدل می‌شود به تله‌ای برای گرفتار کردن اکثریت نادار جامعه در غرقاب فقری هر دم عمیق‌تر شونده.

 

یارانه چیست؟

در هر مدنیتی در صد اندکی از مردم هستند که با ناتوانی‌های مادرزادی یا سوانح طبیعی و اجتماعی درگیر می‌شوند و نمی‌توانند یکی از شقوق چهارگانه درآمد ملی، یعنی مزد، سود، اجاره‌بها و بهره را از ارزش-افزوده تولید به دست آورند و جامعه مکلف است از دریافت‌کنندگان درآمدهای نامبرده مالیات ستانده و در احترام به کرامت انسانی به تیمارداری و تأمین معیشت آن گروه بپردازد؛ بنابراین، یارانه، یک مالیات منفی است و بیان تکلیف مدنی یک جامعه متمدن است در برابر فرد فرد اعضای خود و همه جامعه‌های متمدن، با محوریت دولت، نهادهای استواری را برای ادای این فریضه پدید آورده‌اند که یارانه را بدون آنکه شکل موهن «صندوق صدقات» و کمک یک «آقابالاسر خیرخواه» به خود بگیرد به گروه‌های هدف برسانند.

بنابراین دادن یارانه به همه مردم، یا نه دهک از جمعیت کشور از یک نگرش جاهلانه و تبهکارانه برمی‌خیزد که از یکسو نظام تولید ثروت و سازوکار توزیع ارزش‌افزوده را به اختلال کشانیده و از سوی دیگر متفرعنانه حکم می‌کند که (انا ربکم الاعلی) «من ولی‌نعمت شما مردم هستم و شما را با صدقه‌سری اداره می‌کنم»!

در ایران مقوله یارانه با تأسیس دولت مدرن هم‌زمان است و به شکل جوانه از سال ۱۳۱۱ آغازشده و در سال ۱۳۵۳ با تشکیل صندوق حمایت از مصرف‌کننده و تغییر آن به سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان نهادینه شد. این نظم در سال ۱۳۶۰ با شعارهای عوامانه اوایل انقلاب به «قیمت‌گذاری»‌های دستوری کاهش یافت و به‌تدریج بدل شد به صندوق توزیع خیرات و صدقات که از هیچ منطق اقتصادی پیروی نمی‌کرد و سقف معینی هم نداشت. آغاز جنگ، توزیع کوپنی و یارانه‌ای را جا انداخت و این پدیده پس از پایان جنگ نیز به انگیزه «خودکفائی» با یارانه‌های کشاورزی برای کود و سم و بذر و شکر و روغن و گندم ادامه پیدا کرد.

یارانه سال ۱۴۰۰ عبارت بود از ۸ میلیارد دلاری که با نرخ ۴۲۰۰ تومانی به کالاهای اساسی اختصاص داده می‌شد که «همان‌گونه که پیش‌بینی‌شده بود» همه از سوی دولت روحانی در نیمه سال هزینه شد و سهمی برای دولت رئیسی وانهاده نشد.

تبصره ۱۴ لایحه بودجه ۱۴۰۱ در ردیف‌های ۸ تا ۱۱، این ارقام را برای هزینه‌های حمایتی و یارانه‌ای دولت به دست می‌دهد:

 

حمایت از تولید در بخش انرژی ۲۴,۵۱۳ میلیارد تومان (۲۴ تریلیون و ۵۱۳ میلیارد تومان)

و در ردیف‌های ۱۲ و ۱۳، ارقام مربوط به یارانه‌ها را به دست می‌دهد:

هدفمندی یارانه نقدی و غیر نقدی ۴۲,۸۰۰ میلیارد تومان (۴۲ تریلیون و ۸۰۰ میلیارد تومان)

اجرای طرح معیشت ۳۱,۰۰۰ میلیارد تومان (۳۱ تریلیون تومان)

کاهش فقر مطلق خانوارها تحت حمایت کمیته امداد امام ۳۵,۶۶۰ میلیارد تومان (۳۵ تریلیون و ۶۶۰ میلیارد تومان).

 

با این وصف، جمع کل هزینه‌های حمایتی و یارانه‌ای به رقم ۴۰۷ تریلیون تومان و رقم یارانه‌های نقدی و غیر نقدی به ۱۰۹ تریلیون تومان بالغ می‌شود.

دولتیان از ارقام یارانه‌های پنهان سخن‌ها گفته‌اند که در اسناد مالی سازمان برنامه و در سند بودجه توضیحی برای آن‌ها وجود ندارد و گاه از ارقام نجومی سخن گفته‌اند که حتی نقل آن‌ها خجالت‌آور است. برای نخستین بار در بودجه سال ۱۳۹۷ از رقم ۹۰۰ تریلیون تومان سخن بمیان آمد و در تفریغ بودجه سال ۱۳۹۹ دیوان محاسبات از رقم ۱۴۰۰ تریلیون تومان سخن رفت. جای پرسش است که چگونه یک‌نهاد معتبر حسابرسی کشور، «هزینه فرصت» را «یارانه غیرمستقیم» جا می‌زند و می‌گوید اگر انرژی مصرفی داخل کشور را در بازار بین‌المللی می‌فروختیم این اندازه وصول می‌کردیم پس این «عدم النفع» یارانه‌ای است که پرداخت‌شده است!

مسئله کنونی دولت دایر شده است به حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی! آنگاه، رئیس دولتی که گفته بود «من اقتصاددانان را به‌صف می‌کنم» با جمعی از آنان نشستی می‌سازد و پرسش نادرست چگونگی حذف ارز ترجیحی بدون آسیب زدن به عدالت را طرح می‌کند! وقتی پرسش نادرست است پاسخ درستی در پی نخواهد آورد؛ و این بدان می‌ماند که جسم سالم و برومندی را در معرض انواع بیماری‌ها قرار داده و فرسوده باشید تا جائی که برای نفس کشیدن خود به کپسول اکسیژن وابسته شده باشد و اکنون می‌پرسید چگونه این کپسول اکسیژن را از او جدا کنیم! این پرسش، عین تبهکاری است. راه درمان این بیمار، درمان بیماری‌های اوست و نه جدا کردن کپسول اکسیژن او.

آیا دولت «جراح» هیچ از خود می‌پرسد که:

 

چراکه از هر ۱۰۰ نفر مردم ۸۵ تن بدون یارانه قادر به گذران معاش نیستند! چه بر سر سازوکار توزیع درآمد ملی آمده است؟

چرا در ده سال گذشته درآمد سرانه مردم ۳۵ در صد کاهش‌یافته است!

چرا در ۴۳ سال بعد از انقلاب، حجم تولید ملی به قیمت ثابت سال انقلاب تنها دو برابر شده درحالی‌که جمعیت کشور به ۲.۷ برابر افزایش کرده است؟

چرا سطح قیمت‌ها ۴۰۰۰ برابر شده‌اند؟

چرا ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی بیش از چهار هزار برابر ضعیف‌تر شده؟

چرا صدها میلیارد دلار سرمایه از کشور فرار می‌کند؟

چرا توانمندترین انسان‌ها کشور را ترک می‌کنند؟

البته دولت این پرسش‌ها را طرح نمی‌کند و اگر در برابر پرسش قرارشان بدهی «جنگ هفتادودو ملت» را عذر می‌آورد تا نظام ناتوان خود را توجیه کند.

آقایان، اسارت در دام یارانه، از نادانی، تبهکاری و ناتوانی نظام شماست و رهایی از آن و دیگر عوارض موجود جز با درک علل واقعی و درمان آن‌ها میسر نیست. چندی از این علل را بشمارم:

 

یک. نظام شما در یک بحران سیاست خارجی گرفتار است:

سیاست خارجی یک کشور از مهم‌ترین عوامل اعتلای اقتصادی، علمی و فرهنگی کشورهاست. هر کس که تنها دو سال اقتصاد خوانده باشد می‌فهمد که «مزایای نسبی دینامیک» در ثروت آفرینی ملت‌ها و بخش‌ها چگونه عمل می‌کند.

نظام شما بدخواه کشورهای غنی و آزاد است؛ یاران معدود شما اخلالگران امنیت بین‌المللی‌اند. نظام شما در شرایطی که در فکر جیره‌بندی نان مردم خود است برای لبنان گندم تأمین می‌کند و در شرایطی که صنایع کشور بیش از ده هزار مگاوات/ساعت کمبود انرژی‌دارند وزیر خارجه‌اش به لبنان وعده ساخت دو نیروگاه را می‌دهد! نظام شما درحالی‌که از پرداختن حق عضویت خود در سازمان ملل متحد ناتوان است در نیکاراگوا برای تأمین شبکه سوخت ۴۳۲ میلیون دلار و برای ساخت پالایشگاه ۳۶۰۰ میلیون دلاری تعهد می‌کند؛

نظام شما خود را با تحریم‌های جهانی درگیر کرده است و تحریم را به نادرست علت‌العلل گرفتاری‌های خود می‌شمارد. امروزها توجیه گران عملکرد نظام اعم از معمم و مکلا می‌گویند گرانی ها نتیجه تحریم‌هاست و تحریم‌ها هم «ظالمانه» است و فراموش می‌کنند که رهبرشان تحریم‌ها را نعمت شمرده که مایه تقویت «نظاممان» شده است؛ یا بیانات رئیس‌جمهور اسبقشان که قطعنامه‌های تحریم را در کلماتی شرم‌آور «کاغذ پاره می‌نامید»؛ و یا سخنان وزیر خارجه «نابغه» شان را که می‌گفت ما در دور زدن تحریم‌ها درجه دکتری داریم؛ یا اعتراف می‌کرد که «۳۵ میلیارد دلار دادیم برای دور زدن تحریم‌ها و الآن نمی‌دانیم کجاست!»

 

دو. نظام شما در چنبره یک نظام پولی و بانکی بیمار، پول ملی را به هرزگی کشانده است.

شما آمدید که «چرخ را از نو اختراع کنید» و به صدای هیچ مشفقی هم گوش نسپردید زیرا از یکسو از خرافه انباشته بودید و از سوی دیگر با تجسم عرصه‌ای که برای غارت نظام بانکی کشور گشوده می‌دیدید آن‌چنان ذوق‌زده شدید که سر از پا نشناختید و به بهانه تأسیس بانکداری اسلامی معیارهای استوار بانکداری بین‌المللی را در هم‌ریختید و با واردکردن عقود فقهی و مبتذل کردن امر «وثیقه» و «ارزیابی»، ترازنامه بانک‌ها را به‌صورت مسموم درآوردید و بانک مرکزی را مقید کردید که همان ترازنامه‌های مسموم را پشتوانه تولید پول پایه قرار دهد و کار را به اینجا کشاندید که حجم نقدینگی در طول عمر انقلاب ۱۶۰۰۰ برابر شد در برابر دو برابر شدن تولید ملی و پول ملی خاکروبه شد و به‌تبع آن اکثریت مردم به خاک نشستند و اقلیت خودی‌ها به ثروت‌های هزارها میلیاردی چنگ انداختند که هیچ قیمتی به ابرویشان خم نمی‌آورد: می‌دانید آمارتیا سن اقتصاد دادن هندی الاصل انگلیسی جایزه نوبل اقتصاد را برای کدامین کشف خود سزاوار شد؟ او کشف کرد که قحطی سال ۱۹۵۳ بنگال که بیش از سه و نیم میلیون قربانی گرفت در شرایطی رخ داد که نه خشک‌سالی بود و نه کمبود مواد خوراکی! ولی قیمت‌ها در سطوحی بودند که فقرا قدرت خرید نداشتند!

 

سه. نظام شما کارمایه‌های اقتصاد ملی را از میان برد و تولید را زمین‌گیر کرد.

وقتی شما آمدید چین از فقرای جهان بود. روزی که شما «انقلاب فرهنگی» را آغاز کردید دون شیائوپینگ میراث شوم مائو – ابداع‌کننده انقلاب فرهنگی – را دفن کرد و گام در راه اقتصاد آزاد نهاد. بنگرید امروز کجاست؛ تولید ملی کره جنوبی ۶۰ در صد ایران بود که امروز دستکم پنج برابر ایران است؛ تولید ملی ترکیه ۶۰ در صد ایران بود که امروز دستکم دو برابر ایران است. آیا هیچ از خود می‌پرسید چرا بااین‌همه «چشم‌انداز بیست‌ساله»، «برنامه‌های توسعه»، «اقتصاد مقاومتی» و «سند گام دوم انقلاب» ما به جیره‌بندی نان ناگزیر می‌شویم؟

 

 چهار. کافی است به سند بودجه خود بنگرید که این بودجه کل، ۶۵ درصد میانگین تولید ملی ۱۴۰۱ را در برمی‌گیرد و راه تنفس بخش غیردولتی را گرفته است؛ بیش از ۶۰ در صد این بودجه کل به «به نگاهداری» زیانده و فساد آلوده حکومتیان اختصاص دارد که به «حیاط‌خلوت» خودی‌ها بدل شده و از حسابرسی دیوان محاسبات مجلس هم معافیت رسمی دارد؛ کمتر از ۴۰ در بودجه کل هم به «مدیریت کشور» اختصاص دارد از یکسو تعیین‌کننده حدود درآمده‌ای مردم است و از سوی دیگر پرورش‌دهنده خرافه و خشونت. کافی است بودجه دانشگاه مادر کشور را با بودجه نهاده‌ای رنگارنگ نوحه‌خوانی و مداحی مقایسه کنید.

 

پنج. آیا دلیل اینکه -بگفته آقای همتی-«دولت محرومان» ۱۴۲ هزار میلیارد تومان پول پایه چاپ می‌کند جز این است که سالانه قریب نیمی از بدهی‌های انباشته خود را «آب کند» و به بیش از یک‌چهارم سپرده‌های مردم در نظام بانکی مهر باطل شد بزند؟

© Copyright 2020 دکتر حسن منصور